شعری از : هاتف اصفهانی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شعری از : هاتف اصفهانی
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 427
نویسنده : پرویز طهماسبی

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


 

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی هست آن بینی

*

گر به اقلیم عشق روی آری هم ه آفاق گلستان بینی

*

بر همه اهل آن زمین به مراد گردش در آسمان بینی

*

آنچه بینی دلت همان خواهد آنجه خواهد دلت آن همان بینی

*

بی سر و پا گدای آنجا را سر ز ملک حهان گران بینی

*

هم در آن پا برهنه جمعی را پای بر فرق فرقدان بینی

*

هم در آن سر برهنه قومی را بر سر از عرش سایبان بینی

*

گاه وجد و سماع هر یک را بر دو کون آستین فشان بینی

*

دل هر ذره ئی که بشکافی آفتابیش در میان بینی

*

هرچه داری گر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی

*

جان گدازی گر به آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی

*

از مضیق جهات در گذری وسعت ملک لامکان بینی

 

آنچه نشنیده گوشت آن شنوی وآنچه نادیده چشمت آن بینی

*

تا به جائی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی

*

با یکی عشق ورز از دل وجان تا به عین الیقین عیان بینی

*

که یکی هست و هیچ نیست جز او

*

وحده لا اله الا هو



:: موضوعات مرتبط: اشعار دیگر , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: